به جوانان بیندیشیم
نوشته : اسد محسن زاده نوشته : اسد محسن زاده

 

بخش دوم

 

 

در بخش یکم این بحث زیرعنوان به جــوانــان بیندیشیم ، نگــاره ای از زنـده گی جـوانان درافغـانستان برکشیده ،چـند مسالــه با اهمیت را نشانی و با سنجشگری انگشت ایراد بربخشی ازکاستی هــا گذاشتیم. هدف از برشمردن و برجسته ساختن نارسایی هــــای یاد شده ازسرانتقام و ایراد محض نبوده بل هـدف جستجوی ابزارو زمینه ها ی برطرف کردن آنها بخاطرآماج های زنده گی درصلح ، برابری، پیشرفت و سرفرازی انسان میهن ازجمله جوانان می باشد. باید گفت که دردهسال گذشته دگرگونی هـــای چنـدی درزنده گی جوانان و مردم درافغانستان ببارآمده است که درپیاده نمــودن آن انسان زحمتکش وطن و از آن جمع جوانان سهم درخوریاد وارج داشته انـد که آن را به دیـده قــدرنگریسته و شایان ستـایش میـدانم.

گسترش دامنه آموزش و پرورش و تلاش در راه سواد آموزی دو نمونه ای از این تلاش ها اند.

بیاد داریم که دانشجویان ،آموزگاران مکتب ، دانشگاه وکـورسهای سواد آموزی به گناه رفـتن بـه مکتب و آموزش بی رحمانه آمـاج شلیک مسلسل قــرارمیگرفتند و پیکرآغشته بــه خـــون شــان برای پنـــد  و اندرزگیری دیگران روی پرده تــلویزون هــا  به نمایش گذاشته می شد*. فتوای شرعی در مورد  اینکه مکتب های دخترانه را « مرکز زنا و فحشا »خواند ( 1 )  نیز در حـافظه هـــا زنده است. اینکه  امروز همین ها از سرناگزیری گشایش مکتب و کورس سواد آموزی را می پذیرند ، گرایش مثبت و درخـور تایید است.

کاستی های نشانی شده نیازبه دگرگونی و بهبود دارند ، تا این اقدامات با درونمــایــه پــرتوان درخدمت مــردم وآینده قرار گیرند.درصورت پرده پوشی برناهنجاری ها این تغیرات بحـــران مند و کژدیسیها میتوانند به حال و روز اجتماعی و آزادی هـای مــردم سالارانه بـد تمام شده و کشانیدن جوانان بسوی غرقآب تباهی را باعث گردد. 

نظام ازترس رشد اندیشه ها و خواست های مترقی ،علمی ، پویا و آینده نگر و روبرو شدن با چالشهای  بزرگ ازسوی مردم ، به پیاده نمودن برنامه های استوار بر منافع مردم بی میلی نشان میدهد. برای همین هم  میکوشد تا اندیشه ها و ابزارهای مردمسالارانه از درونمایه آن خالی و آنرا به شکل نمایشی بنام دموکراسی به مردم سودا نماید.با آنکه  دولت ، پارلمان ، انتخابات ، رسانه ها ، قضا ، احزاب سیاسی، نهاد های مدافع حقوق بشر... و ســایر ارکــان دموکراسی را داریم ولی کــارکــرد آنها درشکل موجود آن با نورم هـــا و ارزش هــای دموکراتیک تفاوت های شایان ذکری داشته و با خواست هــــا و نیازهای دموکراتیک مردم سرسازگاری نداشته و دگــرگونی های پیدا شده خود سخت بحرانمند شده اند.

دلیل اصلی این فاصله میان نهاد هــای موجود و نیاز جامعه و در بیمایه گی و دیفورماسیون این دستگاه   ها نهفته است. فورم سازمان سیاسی موجود خود زمینه ساز بیداد و نابرابری ، زیر پا گذاشتن حــقــوق بشر و دشمنی های قومی و دسترسی نابرابر اقشار و گروهها های اجتماعی از ثروت شده است. و این در حالست که  فرمانروایان موجود درافغانستان در برابر خـــدا، مـــردم  و جـامـعـه جهانی سوگند یاد کردند که به اصول اخــوت ، برابری ، پیشرفت ، دادگری و مردمسالاری پابند و متعهد میباشند.

ماده ششم  فصل اول قانون اساسی افغانستان حکم میکند که  :

« دولت به ایجـاد یک جامعه مـرفــه و متـرقی بر اساس عدالت اجتماعی ، حفظ کرامت انسانی ، حمایت حقوق بشر، تحقق دمــوکـراسی ، تامین وحـدت ملی ، برابری بین همه اقـوام و قبایل و انکشاف متوازن در همـه مناطق کشور مکلف میباشــد  (2)

اماج های بالایی بسیـار دلاویـز، انسانی ،  نیاززمـان و شایسته ستایش و جانبداری اند و دولتمداران کنـونی افـغانستان  نیزبرای پیـــاده نمـودن همین ارزش هــا به خــدا  و کتاب خــداسوگند یاد کردند و عکس آن نمودند. این هدف ها با روح زمان سازگاری کامل داشته و نیازانسان جامعه را میسازد.

 وقتی ما بهوا مدرن شدن برآمدیم  و به اعتبار همین مدرنیت به  نقــد و برسی سنت پرداخته و ارزش های مردمسالارانه و حقوق بشر رامنحیث دستاور برازنده آن پذیرفتیم ، پس سوال بنیادی پیاده نمودن این ارزش ها و جستجوی ابزار و راه های تحقق این اماج ها در پیش رویمان قـرار میگیرد. اماج هــا دموکراتیک میتواننند با ابزار دموکراتیک در پی مبارزه سازمان یافته و  با برنامه روشن پیاده گـردنـد.

در افغانستان در نتیجه فرمانروایی ستمگرانه  و ضد مردمی دستگاه های رسانـه ای هم با پخش دروغ و وارونه جلو دادن حقایق در باره  ماهیت نظام  فرمانروا ماهیت و داده هــــای این حاکمیت را نمونـه عالی و یگانه دموکراسی و مردمسالاری میفروشند.

با دریغ که در پی بیسوادی وفقر دامنگستردر افغانستان و نبود سیستم آموزش سیاسی مـردم ، برداشـت روشنی ازارزش ها و مسوولیت و عمل نهاد های دموکراتیک هنوز وجود نداشته و توده هـــای کـار و زحمت زیر بار سنتگرایی زنده گی میکنند . بخاطرهمین نااگاهی و  ناآشنایی مردم هست که این دستگاه گسترنده ستم و بیروکراسی میدان آزادی های فردی را محدود و دشوار تر ساخته است. احزاب سیاسی و سازمانهای صنفی ازسوی این دستگاه چنان میان تهی و بی ارزش جلو داده میشوند که خلاف اصول دموکراسی مردم از حزب ، حزب داشتن و پنا ه به خانه سازمانی و مبارزه مشترک با همگرایان و هم اندیشان را بی هوده میدانند.برای همین هم هست که حتا بخشی از چیزفهمان جامعه که درپی مدرنیت ، پسا مــدرن و حتا پسا کره گرایی (3) هستند نیز از رویکرد به خانه سازمانی از گونه  سیاسی و صنفی فرار نموده و سازمانها موجود در کشور را بی  ارزش و اضافی میدانند.

 

نبود خانه سازمانی جوانان

 

 با آنکه در سالهای گذشته معینیت جوانان** در چارچوب وزارت اطلاعات وفرهنگ ایجاد ، پارلمـان جوانان افغانستان و تشکیلات های گونه گون برای کار در بین جوانان ازسوی دولت و انجوهـــا ایجـاد گردید ، ولی  کارکرد آنها همسویه  و منطبق با  واقعیت جــامعه  و زنده گی جــوانان نبوده ، هدفمنـد و اثرگذار نیستند. این نهاد ها بیشتر بخاطر فریب بوده و برای نمایش دموکراسی اساس گذاری شده اند.

 گــرچــه وزارت جوانان قبلی و معینیت کنونی جوانان « برنامـه مـلی برای جـوانـان » را پـی ریــزی نمودند ، ولی این برنامه  نتوانسته و نمی تواند پاسخگوی  نیازهای بیشمارجوانان باشد، چون که برنامه بدوراز شرکت گسترده جوانان و یا نهاد های مدافع منافع آنها بوجود آمــده و با واقعـیت هــای زنـده گی سرسازگــاری نــدارد.بد نیست که بدانیـم :

 در حالیکه اکثریت جــوانان مــا با مشکل بیکاری  و بی سرنوشتی دست و گریبان انــد  همین شورا

« پارلمان آموزشی جوانان »*** را بخاطر وکیل شدن درپارلمان افغانستان منحیث یکی از نیازهای ! دست اول جوانان افغانستان راه می اندازد.مشکل  نیست بدانیم که کی ها شانس و امکان وکیل شدن در پارلمان را دارند و برای وکیل شدن چه اندازه پول ضرور است!

احزاب و سازمانهای سیاسی رکن با اهمیتی را در یک نظام دمــوکراتیک و مـــدرن تشکیل میدهند. بر خلاف برداشت های ناجـــور و تبلیغات گمراه کننده بخاطر بی اهمیت دادن نقش سازمانهای سیاسی و صنفی در حیات سیاسی ـ اجتماعی کشور ، رشد و استحکام دموکراسی بدون نقش و اثرگذاری نهاد های سیاسی هوادارمردمسالاری  ناقص و میسر نمیباشد.

امروزه جان گرفتن احزاب و سازمانهای سیاسی هوادار مردم از شمار نیازهــای مبـرم جامعه  افـغانی  میباشد. این احزاب برای گستریش و پهنـه نفوذ شــان به سازمانهای جانـبی چـــون جــوانــان ، زنــان ، اتحادیه های کارگـری ، سازمانهای بازنشسته گان ، کــودکان و .... نیاز دارند. ایجاد این نهاد ها اقدام ضروری و بجاست و اندوخته های احزاب سیاسی در جهان در این زمینه اندوخته بیش ازســد سال را نشان میدهد.همه احزاب سیاسی ( چپ ـ میانه ـ راست ) برای اثر گذاری در جامعه از این وسیله مجاز استفاده  نموده و مینمایند. برداشت اینکه فقط این احزاب چپ اند که دست به ایجاد سازمانها جانبی زده اند و این اندوخته فقط مربوط به این شاخه ای از احزاب میشود درستی ندارد. احزابی که دارای پیشینه بیشتر و نفوذ بیشتراند به تاسیس سازمانهای بیشـتری درمقایسه  به احــزاب و سازمان ها  کــم نفــوذ و جوانتر زده اند.

به گونه مثال حزب سوسیال دموکرات اتریش بیش از 30 سازمان و انجمن جانبی و حزب سبز ها  در اتریش حدود 10  سازمان اجتماعی و صنفی دارند. برابرنهادن سازمانهای سیاسی و صنفی و وارونه جلوه دادن جایگاه و وظایف هر یک از آنها چنانکه امروزه در افغانستان  جریان  دارد نادرست بوده با منطق عمل استوار نمیباشد.

نهادهای صنفی هیچگاهی نمی توانند جای احزاب سیاسی را پر نمایند.

یکی دو نمونه از برخورد احزاب سیاسی در کشور های پیشرفته سرمایه داری اروپا:

حزب راست گرا حاکم  دموکرات مسیحی در المان ( CDU ) دارای اتحادیه جوانان ، اتحادیه زنان ، کارگران دموکرات میسحی ، اتحادیه  دانش آموزان مکاتب ، انجمن حقوقدانان مسیحی ،موسسه کونراد آدنور منحیث آکادیمی تربیه کادرهای حزب دموکرات مسیحی و دها سازمان صنفی دیگر میباشد .

در اتریش حزب حاکم سوسیال دموکرات اتریش( SPÖ ) بیشتر از سی سازمان صنفی چون :

 فراکیسون سندیکاهای سوسیالیست، جوانان سوسیالیست ، اتحادیه دانشجویان سوسیالیست، عقاب های سرخ ، دهقانان وابسته به حزب سوسیال دموکرات اتریش ، دوستداران کــودک ، انجمن خانواده گی و دوستداران طبیعیت ، انجمن تحصیل کرده های سوسیالیست ، سازمان متقاعدین سوسیالیست ، سازمان آموزگاران سوسیالیست ، سازمان دانش آموزان مکاتب، سازمان یاری به خلق، انستیتوت کــارل رنــر  ... و حتا سازمان هــم جنس گرا های سوسیال دموکرات میباشد.(4)

این سازمانها یا  درزیر رهبری مستقیم حزب فعال بوده و رهنمودهای حزب مسوولیت و وظایف شآنرا تعین و وابسته گان این سازمانها مکلف به پیروی از اصول اندیشه وی و برنامه حزب میباشند ، یا هم درکنار حزب و زیر تاثیر آن فعالیت میکنند.

این موضوع را به این دلیل برجسته ساختم  که در میان افغانها به ویژه هــواداران چپ این دید القا یافته است که  اندیشه و برخورد  ح د خ ا در بــاره ایجــاد و رهــبری سازمانهای جــانبی چــون  س د ج ا ، سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ، اتحادیه صنفی و دهقانی و انستیتوت علومی اجتماعی ... در دهـه هفتاد و هشتاد سده پیشین ترسایی نادرست و خطا بــوده اســت . چنانچـــه شماری از رهبران پیشین این سازمانها امروزه  باوردارند که بهترمیبود اگر این سازمانها زیرباراندیشه وبرنامه حـــزب نمی رفتند و

« مستقل و بیطرف » عمل می کردند.

بیطرف بودن و مستقل بــودن در جامعه امروزین ما مــد روز شده است و هر قدر بیطرفتر و هر چــه مستقلتر همان اندازه ملی تر و انقلابی تر!

گویا همین بیطرف بودن و مستقل بودن چانس برای ادامه حیات و پیدا کــردن جای پا در نظام را بیشتر می سازد. برای همین هم است که افــرادی چـــون سیاف و بیش از 70 در صد نامــزدان کرسی هـــای  پارلمان افغانستان خود را افراد مستقل و بیطرف خواندند. و این در حالیست که اینها درجا دیگر منحیث رهبران و اساسگــذاران احـــزاب  و تنظیم هـــای سیاسی عمل مینماینــد.این دیــد صدمــه زیانباری  به دموکراسی  وارد نموده و از شمار کاستی های بزرگ نظام موجود به شمار میرود که از مبارزه ای با برنامه وسازمان در هراس و نگرانی است .

احــزاب دمــوکرات ، تــرقی خــواه و چپ درافغانستان مسوولیت بس بزرگی برای بیان اندیشه هـــای دموکراتیک ، آشنایی مردم با فرهنگ و اصول مردمسالاری و آموزش سیاسی توده ها  درجامعه را به گردن دارند. اینکه این احزاب از سازمانها امکانات و وسایل  ناچیزی در جامعه  برخوردار بوده  و در زیر شرایط  سخت دشوار و تهدید روزمره فعالیت مینمایند، حرف پوشیده نیست.ایجاد نهاد هــای تربیـه سیاسی برای کادر ها  و راهروان از یکسو و ایجاد وسایل و امکانات برای تربیه سیاسی مردم با  روح میهنپرستی و عشق به انسان و دادخواهی و برابری ازجــــانب دیگر از شمـــار مسوولیت هـای بزرگ سازمانهای سیاسی میباشد. در بخش یکم این نبشته به موجودیت مکاتب و دانشگـاهای مربـوط به تنظیم های جهادی برای باز تولید هواداران وکادرهــــای آینده شان اشاره کردم در این میدان حــوزه علمیه، مدارس دینی، تکیه خانه ها نیز این روند بازتولید را یاری میرسانند.دریغ که سازمان های داد خـــواه و هوادار مردم در این میدان کار در خور یاد و توجه ای را تا حال انجام نداده اند.

نباید گذاشت که سازمانهای سیاسی درافغنستان فقط به نهـــاد هـــای انتخاباتی تبدیل شده و تنها در وقت انتخابات سروکله شان نمایان گردد.حضور پیوسته و همیشه گی  این سازمانها و نهاد هـــا در زنده گی سیاسی و اجتماعی و پیشکش نمودن راه کارها ، شعارها و بکارگیری ابراز مناسب برای پیاده نمودن آن نیاز بزرگ جامعه  است .احزاب وسازمانهای سیاسی و نهاد های اجتماعی مـــربوط به آنها منحیث نگهبان منافع بخشی از مردم بایست درحیات سیاسی چه دردرون حاکمیت و چه در مخالفت با آن ، چه از طریق مبارزه پارلمانی و یا بیرون از پارلمان به مسایل مبرم روزپرداخته خــواست ها و منافع گروه های اجتماعی که خود را پابند دفاع از آن دانسته اند ، دفاع و برابر همه مسایل مربوط به جامعه و رشد سالم و عادلانه آن  پاسخ هـا واندیشه های معقول را پیشکش نمایند.در این میدان پیشکش نمودن خواست ها  و اهداف برای بهبود شــرایط زنده گی جوانان از شمار مسایل بااهمیتی اند کــه احزاب ترقی خواه  به آن پاسخ های مناسبی را پیشکش و با بسیج  جوانان پیشرو بدور این اندیشه ها از آسیب های بزرگتر اجتماعی پیشگیری نمایند.

 

( پایان )

 

 

 

 

 

 

 

آویزه ها :

1 ـ فتوا از جمله میگوید : « زن ها را از دفاتر بیرون رانده و مکاتب زن ها را که در حقیقت مراکز زنا و فحشا است ، مسدود نمایــد.»

ویا : « برای زنان اسلام اسکول و مکتب ساختن و بیرون رفتن آنها گله گله به مکتب روا نیست ، اگر چه استاد آنها مسلمان باشد. »

فتوای شرعی ستر و حجاب ،

 دارالافتا و المطالعات ستره محکمه دولت اسلامی افغانستان، تاریخ 5 سنبله 1372 هـ ش

2ـ متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان.

12 جدی 1382 هـ ش

انتشارات سعید

تکیه ها از نگارنده است. در خوریاد میدانم که همه اصول قانون اساسی کشوردرشکل موجود آن قــابـل ستایش و مورد تایید نبوده ، بایست درونمایه آنها با روح آزادی، برابری و سرفرازی مردم همـاهنگ و دگرگونی های به نفع مردم در آن رونما گردد.  

3ـ مفاهیمی چون « جامعه پسا صنعتی » ، « پسا ساختاری » ، « اخلاق پسا مــدرن » ،« اتنـــولــوژی

 پسا مدرن» ، « کره گرایی پسا مدرن » و ... امروزه در گفتمان های روشنفکری مـــا جـــای مفــاهیم سیاسی را پرنموده وبا دریغ که در بیشتر موارد کاربرد نادرست دارند.

در این میدان میتوان ازجمله به کتاب های زیرین سرزد:

Baumann,Z. (1995): Postmoderne Ethik ,Hamburg

 و

Diagnose der Postmoderne, A.Honneth ( 1994 )        

4 ـ ر ک  به تارنما های احزاب

SPÖ , Die Grünen, CDU

در اتریش و المان. احزاب سیاسی دیگر در اروپا نیز دارای ساختار های نزدیک به احزاب یاد شده اند.

* در سال 1979 ترسایی برای نخستین بار چند آمـوزگاری را برای نمایش در تلویزون سی ان ان  در برابر کمره روشن به قتل رسانیده و جریان این جنایت را به نمایش گذاشتند.

** قبلاً وزارت جوانان، بعدآ وزارت فرهنگ و جوانان و امروز معینیت امورجوانان در چارچوب وزارت اطلاعات و فرهنگ به مسایل مربوط به جوانان میپردازند.

*** ر ک به تارنمای وزارت اطلاعات و فرهنگ جمهودی اسلامی افغانستان


November 16th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي